به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین حسینیقمی در سخنرانی حرم مطهر بانوی کرامت با اشاره به حکمت ۱۵۰ نهجالبلاغه که در رابطه با مواعظ اخلاقی و تربیتی است، اظهار کرد: این خطبه را حضرت علی علیه السلام در سالهای پایانی عمر خود در شرایطی خواندند که قبل از آن یک دل سیر گریه کردند و به درخواست فردی که از ایشان تقاضای موعظه کرده بود مواعظی را بیان کردند که باید به آن توجه شود.
وی با اشاره به دل پر درد امیرالمؤمنین (ع) در خطبههایی که قرائت میکردند، گفت: حضرت به قدری روی منبر اشک میریختند که گاهی نمیتوانستند خطبه را خودشان بخوانند و از شدت ناراحتی آن را مینوشتند و به اصحاب میدادند تا آن را برای مردم بخوانند.
استاد حوزه علمیه افزود: فاضل هندی در کتاب کنز العمال آورده است که امیرالمؤمنین (ع) به قدری بالای منبر گریه میکردند که محاسنشان خیس میشد و وقتی دست بر محاسن خود میکشیدند قطرات اشکشان بر بدن افرادی که پای منبر نشسته بودند میریخت.
وی با بیان اینکه بسیاری از اصحاب حضرت علی علیه السلام توسط عمال معاویه ترور شدند و لشکر معاویه به شهرهای مرزی عراق حملات ایذایی میکردند و قتل و غارت میکردند و میرفتند، ادامه داد: یکی از خطبههایی که حضرت از شدت اندوه نوشتند و به یکی از اصحاب دادند تا بخواند خطبه ۲۷ نهج البلاغه است که حضرت بعد از حمله ایذایی سپاه معاویه به شهر الانبار بیان کردند که در عظمت جهاد در راه خدا است.
حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی افزود: حضرت در همین خطبه میفرمایند به من خبر دادند که زنی که در پناه اسلام بوده خلخال از پایش کشیدهاند و او هیچ وسیله دفاعی نداشته مگر اینکه ناله و زاری میکرد و اموالشان را به غارت بردند و یک نفر از لشکریان معاویه یک زخم برنداشته و مسلمانان از او دفاع نکردند؛ سپس فرمودند اگر از این غصه کسی بمیرد جای ملامت نیست بلکه سزاوار است که انسان از این غم بمیرد.
وی گفت: حضرت بعد میفرمایند ای نامردها خدا شما را مرگ دهد که دلم را پر از خون کردید و سینه من را پر از خشم کردید و در مقابل معاویه جهاد نمیکنید؛ حضرت ادامه میدهند که من ۲۰ سال داشتم که در مقابل دشمن جهاد میکردم و الان از ۶۰ سال گذشتهام ولی چه کنم که شما از من اطاعت نمیکنید.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: با این فریاد پر از غم و درد امیرالمؤمنین (ع) باز هم کسی جواب ایشان را نداد و حضرت به قدری ناراحت شدند که خودشان تنهایی به راه افتادند تا بروند و با معاویه بجنگند و به نخیله که رسیدند برخی از یاران حضرت خجالت کشیدند و گفتند شما برگردید ما میرویم و بعد که حضرت را برگرداندند آنها آنقدر دیر رفتند که وقتی به الانبار رسیدند لشکریان معاویه رفته بودند و آنها هم برگشتند.
وی افزود: حضرت در همین خطبه میفرمایند من شب و روز به شما میگویم با معاویه بجنگید و به شما گفتم با آنها بجنگید قبل از اینکه آنها با شما بجنگند زیرا به خدا قسم هیچ قومی در داخل خانه خود ننشستند مگر اینکه ذلیل شدند؛ من به شما گفتم ولی شما به دیگری موکول کردید و دست از یاری همدیگر برداشتید تا اینکه حملات پی در پی دشمن انجام شد و سرزمینهایتان از دست رفت.